مسافرعاشق

مسافرعاشق

شعرو موزیک و فیلم و عکس وسرگرمی
مسافرعاشق

مسافرعاشق

شعرو موزیک و فیلم و عکس وسرگرمی

قیصر

 

قیصر


این روزا «گوزن»‌و سر نمی‌بُرن



می‌شکنن شاخش‌و میفرستن تو باغ .........

ادامه مطلب ...

عشق مسافر

 

                                        

 

به گل گفتم: عشق چیست؟ گفت: از من خوشگل تر است...


به پروانه گفتم: عشق چیست؟ گفت: از من زیبا تر است...


به شمع گفتم: عشق چیست؟ گفت: از من سوزان تر است...


به عشق گفتم: آخر تو چیستی؟ گفت: "نگاهی بیش نیستم"

 
 

فال حافظ



ترانه های مهرشاد آریا


برادر 


یه روزی شاعری گفت از" دو کبوتر"
قصه از "اول و آخر "،تا "کلاغ پر"
میگفت از " کجاوه" و "عروس دریا"
بیا تا "صحرا" بریم،بیاین "پریا"


«زاده شهر عاشقی
ترانه ساز ابدی
غزل تو بودی که به شعر
رنگ ترانه میزدی»

وقتی که "خونهء خورشید" سوت و کور بود
رو لباش قصهء "دریاچهءنور" بود
قصهء یه "مرد سرگردون" ومیگفت
از دل ابر بهار "بارون" ومیگفت
دلشو تا "شهر بی ستاره" می بُرد
واسهء "قلبای چوبی" غصه می خورد


«بوی ستاره واژه هام
از تو گرفت برادرم
تا به همیشه رفتنت
هنوز نمیشه باورم
هنوز نمیشه باورم
با تو به قعر قصه ها
رسیدم و رها شدم
به حرمت زلال تو
با دریا آشنا شدم»


می نوشت وقتی میاد برف فراوون
چه قشنگه "دیدن کوههای شمرون"
میگفت از "قبیلهء لیلی و مجنون"
از " غرب بندر" از یک "دل پر خون"
"مثال تور ماهیا" یه جا میگه:
"می گسست تار دلش ز همدیگه"


«چقدر برام تازگی داشت
نفس کشیدن تو غزل
با تو سفر به آسمون
ستاره چیدن یه بغل
چقدر برام تازگی داشت
پرنده دیدن تو بهار
وقتی می بردی منو تا
بنفشه چیدن تو بهار»


مینوشت که "آدما سیر میشن از هم"
چه بده وقتی که دلگیر میشن از هم
می دونست از عشق و بوی بیوفائی
میاد از راه "مرگ روز آشنائی"
از " دل دیوونه" ای ترانه می ساخت
از غروب یه شعر عاشقانه می ساخت

«تو فصل سبز سادگی
به شاپرک سر می زدم
هنوز مثه تو عاشقم
خونهء عشقو بلدم
کاشکی فقط سایهء تو
بازم می موند روی سرم
هنوز نمیشه باورم
هجرت تو برادرم»

حالا اون شاعر عاشق نیس ببینه
حالا اون شاعر عاشق نیس ببینه
که ترانه توی ذهن من میشینه


ادامه مطلب ...