مسافرعاشق

شعرو موزیک و فیلم و عکس وسرگرمی

مسافرعاشق

شعرو موزیک و فیلم و عکس وسرگرمی

قیصر

 

قیصر


این روزا «گوزن»‌و سر نمی‌بُرن



می‌شکنن شاخش‌و میفرستن تو باغ .........

 



این روزا «گوزن»‌و سر نمی‌بُرن می‌شکنن شاخش‌و می‌فرستن تو باغ

این روزا طاق‌و نمی‌ریزن سرش سر گله‌شون‌و می‌کوبن به طاق

آخر نمایشا عوض شده همه نقش هم‌و بازی می‌کُنن

اونایی که چشم‌شون به «قدرت»ه هم‌پیاله‌هاش‌و راضی می‌کُنن

نمی‌دونم اگه برگردیم عقب دل «طوقی»واسه کی پر می‌زنه؟

اگه «فرمون»‌و یه شب دوره کُنن، چندتا چاقو پشت «قیصر»می‌زنه؟

نمی‌دونم اگه برگردیم عقب «داش‌آکل»به عشق کی سر می‌کُنه؟

اگه «رستم»‌و ببینه روی خاک پشتش‌و بازم به خنجر می‌کُنه؟

پای روضه‌ی خودت گریه نکن وقتی گریه ننگ مردونگی‌یه

دوره‌ای که عاقلاش زنجیرین «سوته‌دل»شدن یه دیوونگی‌یه

این روزا دوره‌ی غیرت‌‌کُشی‌یه

کی می‌دونه «قیصر»این‌روزا کجاست؟

بُکشی و نکُشی، می‌کُشنت!

این‌جا بازارچه‌ی «آب‌منگول‌»ی‌هاست.

     



نظرات 1 + ارسال نظر
sima سه‌شنبه 15 مرداد 1392 ساعت 09:35

vebet alyst

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد